شراب ، دنبال شب اش می گردد،
درد ، دنبال دانه ای انگور،
و انگور،
خاطره ی روزی که،
از خوشه چیده شد،
من هم سراغ،
زنی به ظرافت قطره ای اشک،
می گردم،
زنی که به اندازهِ قطره ای،
در شراب محو شده ست
شراب با زن
در تاریکی شب ها
تیره ست
چنان باد پنهان شده
در سومین جزیره ام
و قایق ام در آبی های آسمان
دود می شود
این بار مرا
درون خود نه
در روح خود سر بکش
شعر شراب،دنبال شب اش می گردد درد،دنبال دانه ای انگور
در ادامه بخوانید » وقتی شبانه چون روحی عریان میآیی